کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۲۵: شیخ از مسواک دندان طمع را تیز کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شیخ از مسواک دندان طمع را تیز کرد سبحه را هم بهر تخم شید دست آویز کرد اهل عالم طفل طبعانند و بیمار هوس کی تواند طفل چون بیمار شد پرهیز کرد خونم از ذوق شهادت جنگ دارد با بدن هر که تیری بر نشان زد شوق او را تیز کرد حیرتی دارم که گردون بدانایان بدست او که نتواند میان نیک و بد تمییز کرد هر کجا زهریست باید ریخت در جام حیات تا توان پیمانه یک عمر را لبریز کرد صوت بلبل جای فلفل گشت از مینا بلند چون ز تاب باده ساقی چهره را گلریز کرد سربلندی هر کجا کمتر، سلامت بیشتر باد نتواند ستم بر سبزه نوخیز کرد گر نبردی سیل اشکم می شدم فرسوده پا گریه در راه طلب سعی مرا ناچیز کرد دیده را سامان یک شبنم کلیم اول نبود این زمانش موج حسن یار طوفان خیز کرد کلیم کاشانی