کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۱۱: ساقی از تاب می آن لحظه که در می گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی از تاب می آن لحظه که در می گیرد عرق از عارض او رنگ شرر می گیرد می پذیرند بدان را بطفیل نیکان رشته را پس ندهد آنکه گهر می گیرد صافدل ترک حق از بهره خوش آمد نکند زشت رو آینه بیهوده بزر می گیرد هر دمی را اثری هست که از صحبت خلق هر نفس آینه ام رنگ دگر می گیرد چشم بندد ز جهان تا بگشاید دل تنگ مرغ دلگیر تو سر در ته پر می گیرد منم آن نخل برومند که دهقان قضا می فروشد ثمرم را و تبر می گیرد اشک آگاه بود از دل شوریده کلیم بیشتر طفل ز دیوانه خبر می گیرد کلیم کاشانی