کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۸۲: تا بخت بد زهمرهی ما جدا شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا بخت بد زهمرهی ما جدا شود خواهم که جاده در ره وصل اژدها شود چشم گشایش از فلکم نیست زانکه بخت در کار نفکند گرهی را که وا شود با خویشتن بخاک، دلا حسرت وصال چندان ببر که توشه راه فنا شود ناسازگاری زمانه بهر کس که رونهد گر بر گل زمین گذرد خار پا شود شد وقت آنکه در چمن از مقدم بهار مانند غنچه شیشه سر بسته وا شود شرط رهست تشنه لبی در طریق عشق گر نقش پای چشمه آب بقا شود نفس دنی که عاشق جا هست، خوشدلست در کشتی شکسته اگر ناخدا شود اشکم باد شعله بالای او کلیم از دیده ام برنگ شرر در هوا شود کلیم کاشانی