کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۷۶: بوقت گرسنگی نفس دون گدائی کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بوقت گرسنگی نفس دون گدائی کرد چو یافت یک لب نای دعوی خدائی کرد گره گشاد ز کارم که سخت تر بندد جز این نبود فلک گر گره گشائی کرد شهید تیغ تو خون را حلال چون نکند بمحشر از کفن سرخ خودنمائی کرد نکرد همرهی تن بسیر باغ و بهار بخار راه تو پائیکه آشنائی کرد قدم براه تجرد چو آشنا گردد زکفش آبله می بایدش جدائی کرد کسیکه دل بغم روزگار کرد گرو گرفت جام جم و کاسه گدائی کرد طمع نتیجه حرمان دهد اگرچه کسی ز آفتاب تمنای روشنائی کرد چو قدردان هنر نیست خوار نتوان بود ضرور شد که هنرمند خودستائی کرد برهنه پائی دیوانگیست، می باید سلوک راه طلب در شکسته پائی کرد زیاده رغبت آن ماه شد بخونریزی کلیم خون سبیل مرا بهائی کرد کلیم کاشانی