کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۷۴: ز آنهمه صبر و سکون در دل کف خوناب ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز آنهمه صبر و سکون در دل کف خوناب ماند کاروان ما بجای آتش از وی آب ماند آه اگر آتش بدل زد اشک در کار خودست گر بسوزد خانه خواهد قسمت سیلاب ماند چشم بر بهبود پیری داشتم آنهم نشد کاروان عمر رفت و بخت ما در خواب ماند دشمنان از خصمی ما سینه ها پرداختند کینه ما همچنان در خاطر احباب ماند نفع دارد نوشداروی جهان ناخوردنش منفعت زین به کزینسان نامی از سهراب ماند هر چه بود از دل بغیر از نقش ابروی تو رفت عاقبت زین مسجد ویران همین محراب ماند شمعهای بزم ما با هم نمی سوزد کلیم مجلس ما را شراب آخر شد و مهتاب ماند کلیم کاشانی