کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۷۱: گاهی از خاک درت مرهم بزخم ما به بند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گاهی از خاک درت مرهم بزخم ما به بند اینچنین مگذار ما را یا رها کن یا به بند حفظ بی برگی به از سامان کن ار وارسته ای خانه از اسباب چون خالی شود در را به بند رنگ ما چون مرغ وحشی زود از رو می پرد ساقی از یکجرعه ما را رنگ بر سیما به بند در کمین بنشین اگر خواهی شکار افتد بدام خویش را بنمای و پای آهوی صحرا به بند تارهای زلف را ای شوخ بر گردن مپیچ رشته بر آن دسته گل از رگ جانها به بند حرف را با صرفه میگو تا کدورت ناورد باده گر خواهی که صاف آید سر مینا به بند تار زلفت را بصید دیگری ضایع مکن هر چه می ماند ز بال ما بپای ما به بند جز پریشانی دگر سودی نمی بینم کلیم پند من بشنو بزلف او ره سودا به بند کلیم کاشانی