کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۶۸: دجله اشک از بهار شوق طغیان کرده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دجله اشک از بهار شوق طغیان کرده است رازهای سینه را خاشاک طوفان کرده است دل گمان دارد که پوشیده است راز عشق را شمع را فانوس پندارد که پنهان کرده است زاهد از حسن جهان آرای جانان می کند آنقدر ذوقی که دیوار گلستان کرده است منت باران بکشت آرزویش می نهد غمزه ات گر خسته ایرا تیرباران کرده است می شود اول ستمگر کشته بیداد خویش سیل دایم بر سر خود خانه ویران کرده است در گلستان وفا، بلبل بگل هرگز نکرد آن نظربازی که چشمم با مغیلان کرده است ربط سرها ماند با زانوی غم دیگر سپهر هرکجا دیده است پیوندی پریشان کرده است زلف هندوی ترا از دلبری خط توبه داد کافری را کافر دیگر مسلمان کرده است فکر پرواز گلستان دارد اندرسر کلیم ساز راه گلشن کشمیر سامان کرده است کلیم کاشانی