کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۴۲: دگر بهار چمن را چه دلگشا کردست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دگر بهار چمن را چه دلگشا کردست شکوفه بر سر سبزه نثارها کردست چمن زلاله و گل آنچنان که آب روان اگر گذشته، از آن روی بر قفا کردست چنینکه چوب قفس پر گلست بلبل را غریب ساخته صیادش ار رها کردست نه از ترانه بلبل شکفته گل در باغ که بره کسب هوا غنچه سینه وا کردست چه عقده ها که ز خاطر گشود غنچه گل بهار بین که گره را گره گشا کردست چوبی می است از آن ساغر سفالین به چه شد که نرگس جام خود از طلا کردست هر آن نهال که از برگ دست بردارد بهار گلشن کشمیر را دعا کردست بحیرتم ز هوایش ببین که در یک طبع هزار رنگ تلون چگونه جا کردست بیادگار هوا را زهر گلی رنگیست برنگ هر یک از آن جلوه ای جدا کردست درین بهار کلیم آنکه هست قدرشناس برای خار سرانجام رونما کردست کلیم کاشانی