کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۳۷: باغ و راغ من خونین جگرست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باغ و راغ من خونین جگرست نفسی کز دل من تنگ ترست ز آنچه آن سرو بخود می پیچد پیچش طره و تاب کمرست بیزبان باش، نبینی که قلم با زبانست و سرش در خطرست آب از اشک جگرسوزی خورد نخل آهم که سراسر ثمرست همت عالی ما هست تهی شاهبازیست که بی بال و پرست برنگردیده بچشمم تا رفت خواب با اشک مگر هم سفرست نکهت گوهر دلها سفته مژه حکاک عقیق جگرست بیم سر باشد اگر در ره عشق چون سرت پای شود بیخطرست آستین هر که بدستش افتاد در پی کشتن شمع سحرست اختر طالع وارون کلیم نظر تربیتش از شررست کلیم کاشانی