کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۲۵: امشب گل خورشید بدامان نگاهست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امشب گل خورشید بدامان نگاهست آئینه دل روشن از آن چشم سیاهست زنهار مکرر نشوی در نظر خلق انگشت نما مانده همین اول ماهست پامال حوادث نتوانم که نباشم چون نقش قدم خانه من بر سر راهست یکچشم زدن زو نتوانست جدا شد گوئی نگهش عاشق آن چشم سیاهست چون شعله شمعم نگسسته است زهم آه بر راستی این سخنم شمع گواهست در چشم ترم لخت جگر بار گشودست هر جا که سرچشمه بود قافله گاهست از سوز جگر بهره نداریم وگرنه تأثیر قبائیست که بر قامت آهست گردیده سفید است کلیم از اثر اشک در مرگ اثر جامه آهم چه سیاهست کلیم کاشانی