کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۱: آن سرو روان تا بگلستان گذری داشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن سرو روان تا بگلستان گذری داشت پروانه صفت گل هوس بال و پری داشت دل از خم زلف تو برون رفت و نگفتی کاین حلقه ماتمزدگان نوحه گری داشت گامی بغلط هم سوی مقصود نرفتیم گوئی ره آواره گیم راهبری داشت پیوسته چو آئینه طفیلی نگاهم او سوی من افکند و نظر با دگری داشت تا شد مژه بی اشک فتاد از نظر من اکنون چکنم رشته که گاهی گهری داشت بی آب درین بادیه یک گام نرفتیم هر نقش قدم در ره او چشم تری داشت آشفتگی زلف تو ربط از سخنم برد زین بیشتر این رشته، شوریده سری داشت پروانه کسی در قفس این شمع نکردست در پای تو افشاند اگر بال و پری داشت منگر بکلیم از سرخواری که درین باغ این خار بن سوخته هم برگ و بری داشت کلیم کاشانی