کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۸: نوبهار آمد دگر دنیا خوش و دلها خوشست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نوبهار آمد دگر دنیا خوش و دلها خوشست خانه در رهن شراب اولیست تا صحرا خوشست در میان نیک و بد زین بیشتر هم فرق نیست گل بسرگرمی پسندی خار هم در پا خوشست سربسر عمرش بتلخی هیچکس چون من نرفت روز بر پروانه گر بد بگذرد شبها خوشست حسن مستغنی است اما عشق می گوید بلند خاطر خورشید از سرگرمی حربا خوشست می کند زنجیر کار و سبزه آب روان ایدل از زندان خود بیرون نیا جا خوشست هیچ منظوری ببزم میکشان چون شیشه نیست عالم آبست اینجا، سبزه مینا خوشست پر تنک ظرفست مینا، هرزه خند افتاده جام بد حریفانند ایشان، می کشی تنها خوشست نام خود را رخصت سیر جهان بهر چه داد گر بکنج عزلت خود خاطر عنقا خوشست تا ازین خون گرم تر گردند غمخواران کلیم گاه گاه از دوستداران شکوه بیجا خوشست کلیم کاشانی