کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۳: بند از زنجیر نتوان کرد دل وارسته را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بند از زنجیر نتوان کرد دل وارسته را می تواند زد بعالم پشت پای بسته را تشنه یک آرزو از همت والا نه ایم خاک هم آبست دست از آبحیوان شسته را تا توانی ناتوانان را بچشم کم مبین یاری یک رشته جمعیت دهد گلدسته را رحمت حق را هر آن عارف که بشناسد درست داند اجری نیست چندان توبه بشکسته را هیچگه راه جدائی در میانشان وا نشد دوست دارم الفت آن ابروی پیوسته را ای دل اندر بزم او بر زاری از حد می بری یادگیر از شمع آنجا گریه آهسته را خنده بدمستی است، در ایام او هشیار باش محتسب بو می کند اینجا دهان بسته را مینهم در زیر پای فکر کرسی از سپهر تا بکف می آورم یک معنی برجسته را کس بجز ساغر تلاش ما نمی فهمد، کلیم شعر فهمان جمله صیادند صید بسته را کلیم کاشانی