کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۲: چشمت بفسون بسته غزالان ختن را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشمت بفسون بسته غزالان ختن را آموخته طوطی ز نگاه تو سخن را پیداست که احوال شهیدانش چه باشد جائیکه بشمشیر ببرند کفن را معلوم شد از گریه ابرم که درین باغ جز باده بکف نیست هوادار چمن را آب دم تیغت چو بخاطر گذرانم خمیازه کند باز لب زخم کهن را هر شمع که روشنتر از آن نیست درین بزم روشن کند آخر ز وفا چشم لگن را میخانه نشینیم نه از باده پرستیست از دل نتوان کرد برون حب وطن را بی سینه روشن رخ معنی ننماید آئینه همین است عروسان سخن را زاهد نبرد نام کلیم، این ادبش بس اول اگر از باده نشستست دهن را کلیم کاشانی