کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۷: لب فرو بستم زیان دارد زبان دانی مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لب فرو بستم زیان دارد زبان دانی مرا چشم پوشیدم نمی زیبد عریانی مرا شانه و زلف تو بادی می دهد از جان من بیتو زینسان در میان دارد پریشانی مرا نکته سنجی چیست عیب کس نفهمیدن بود می کند فهمیدگی تعلیم نادانی مرا یکدو گامی از سر کویش سفر خواهم گزید باز پس گر ناورد اشگ پشیمانی مرا بندگی را در ره خدمت زبس شایسته ام می شود داغ غلامی خط پیشانی مرا گرچه خوارم عزتم این بس که در بیع نیاز می دهی خود را بمن تا اینکه بستانی مرا گر چنین از بار غم خواهم فرو رفتن بخود شمع سان آخر کند دامن گریبانی مرا از خرابی کس نمی گردد بگرد خانه ام پاسبانی نیست مشفق تر ز ویرانی مرا روشناس ابر رحمت گشته ام از فیض او عاقبت آمد بکار آلوده دامانی مرا گرم کردم جای خود در گوشه گلخن کلیم کی دگر از جا برد تخت سلیمانی مرا کلیم کاشانی