سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۴۸۵: ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای طراوت برده از فردوس اعلی روی تو نادر است اندر نگارستان دنیی روی تو دختران مصر را کاسد شود بازار حسن گر چو یوسف پرده بردارد به دعوی روی تو گر چه از انگشت مانی بر نیاید چون تو نقش هر دم انگشتی نهد بر نقش مانی روی تو از گل و ماه و پری در چشم من زیباتری گل ز من دل برد یا مه یا پری نی روی تو ماه و پروین از خجالت رخ فرو پوشد اگر آفتاب آسا کند در شب تجلی روی تو مردم چشمش بدرد پرده اعمی ز شوق گر درآید در خیال چشم اعمی روی تو روی هر صاحب جمالی را به مه خواندن خطاست گر رخی را ماه باید خواند باری روی تو رسم تقوی می نهد در عشقبازی رای من کوس غارت می زند در ملک تقوی روی تو چون به هر وجهی بخواهد رفت جان از دست ما خوبتر وجهی بباید جستن اولی روی تو چشمم از زاری چو فرهاد است و شیرین لعل تو عقلم از شورش چو مجنون است و لیلی روی تو ملک زیبایی مسلم گشت فرمان تو را تا چنین خطی مزور کرد انشی روی تو داشتند اصحاب خلوت حرف ها بر من ز بد تا تجلی کرد در بازار تقوی روی تو خرده بر سعدی مگیر ای جان که کاری خرد نیست سوختن در عشق وانگه ساختن بی روی تو سعدی شیرازی