سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۴۶۲: طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن با شهد می رود ز دهانت به در سخن گر من نگویمت که تو شیرین عالمی تو خویشتن دلیل بیاری به هر سخن واجب بود که بر سخنت آفرین کنند لیکن مجال گفت نباشد تو در سخن در هیچ بوستان چو تو سروی نیامده ست بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن هرگز شنیده ای ز بن سرو بوی مشک؟ یا گوش کرده ای ز دهان قمر سخن؟ انصاف نیست پیش تو گفتن حدیث خویش من عهد می کنم که نگویم دگر سخن چشمان دلبرت به نظر سحر می کنند من خود چگونه گویمت اندر نظر سخن ای باد اگر مجال سخن گفتنت بود در گوش آن ملول بگوی این قدر سخن وصفی چنان که لایق حسنت نمی رود آشفته حال را نبود معتبر سخن در می چکد ز منطق سعدی به جای شعر گر سیم داشتی بنوشتی به زر سخن دانندش اهل فضل که مسکین غریق بود هر گه که در سفینه ببینند تر سخن سعدی شیرازی