سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۴۶۰: خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن نبایستی نمود این روی و دیگر باز بنهفتن گدایی پادشاهی را به شوخی دوست می دارد نه بی او می توان بودن نه با او می توان گفتن هزارم درد می باشد که می گویم نهان دارم لبم با هم نمی آید چو غنچه روز بشکفتن ز دستم بر نمی خیزد که انصاف از تو بستانم روا داری گناه خویش و آنگه بر من آشفتن که می گوید به بالای تو ماند سرو بستانی بیاور در چمن سروی که بتواند چنین رفتن چنانت دوست می دارم که وصلم دل نمی خواهد کمال دوستی باشد مراد از دوست نگرفتن مراد خسرو از شیرین کناری بود و آغوشی محبت کار فرهاد است و کوه بیستون سفتن نصیحت گفتن آسان است سرگردان عاشق را ولیکن با که می گویی که نتواند پذیرفتن شکایت پیش از این حالت به نزدیکان و غمخواران ز دست خواب می کردم کنون از دست ناخفتن گر از شمشیر برگردی نه عالی همتی سعدی تو کز نیشی بیازردی نخواهی انگبین رفتن سعدی شیرازی