سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۴۱۹: مرا تا نقره باشد میفشانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا تا نقره باشد می فشانم تو را تا بوسه باشد می ستانم و گر فردا به زندان می برندم به نقد این ساعت اندر بوستانم جهان بگذار تا بر من سر آید که کام دل تو بودی از جهانم چه دامن های گل باشد در این باغ اگر چیزی نگوید باغبانم نمی دانستم از بخت همایون که سیمرغی فتد در آشیانم تو عشق آموختی در شهر ما را بیا تا شرح آن هم بر تو خوانم سخن ها دارم از دست تو در دل ولیکن در حضورت بی زبانم بگویم تا بداند دشمن و دوست که من مستی و مستوری ندانم مگو سعدی مراد خویش برداشت اگر تو سنگدل من مهربانم اگر تو سرو سیمین تن بر آنی که از پیشم برانی من بر آنم که تا باشم خیالت می پرستم و گر رفتم سلامت می رسانم سعدی شیرازی