سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۳۹۲: من دوست میدارم جفا کز دست جانان میبرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من دوست می دارم جفا کز دست جانان می برم طاقت نمی دارم ولی افتان و خیزان می برم از دست او جان می برم تا افکنم در پای او تا تو نپنداری که من از دست او جان می برم تا سر برآورد از گریبان آن نگار سنگدل هر لحظه از بیداد او سر در گریبان می برم خواهی به لطفم گو بخوان خواهی به قهرم گو بران طوعا و کرها بنده ام ناچار فرمان می برم درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانه ام نه درد ساکن می شود نه ره به درمان می برم ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن تو بار جانان می بری من بار هجران می برم ای روزگار عافیت شکرت نکردم لاجرم دستی که در آغوش بود اکنون به دندان می برم گفتم به پایان آورم در عمر خود با او شبی حالا به عشق روی او روزی به پایان می برم سعدی دگربار از وطن عزم سفر کردی چرا از دست آن ترک خطا یرغو به قاآن می برم من خود ندانم وصف او گفتن سزای قدر او گل آورند از بوستان من گل به بستان می برم سعدی شیرازی