سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۳۷۵: چنان در قید مهرت پای بندم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان در قید مهرت پای بندم که گویی آهوی سر در کمندم گهی بر درد بی درمان بگریم گهی بر حال بی سامان بخندم مرا هوشی نماند از عشق و گوشی که پند هوشمندان کار بندم مجال صبر تنگ آمد به یک بار حدیث عشق بر صحرا فکندم نه مجنونم که دل بردارم از دوست مده گر عاقلی ای خواجه پندم چنین صورت نبندد هیچ نقاش معاذالله من این صورت نبندم چه جان ها در غمت فرسود و تن ها نه تنها من اسیر و مستمندم تو هم بازآمدی ناچار و ناکام اگر بازآمدی بخت بلندم گر آوازم دهی من خفته در گور برآساید روان دردمندم سری دارم فدای خاک پایت گر آسایش رسانی ور گزندم و گر در رنج سعدی راحت توست من این بیداد بر خود می پسندم سعدی شیرازی