سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۳۶۶: گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم آوازه درست است که من توبه شکستم گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت من فارغم از هر چه بگویند که هستم ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود از بند تو برخاستم و خوش بنشستم از روی نگارین تو بیزارم اگر من تا روی تو دیدم به دگر کس نگرستم زین پیش برآمیختمی با همه مردم تا یار بدیدم در اغیار ببستم ای ساقی از آن پیش که مستم کنی از می من خود ز نظر در قد و بالای تو مستم شب ها گذرد بر من از اندیشه رویت تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم حیف است سخن گفتن با هر کس از آن لب دشنام به من ده که درودت بفرستم دیریست که سعدی به دل از عشق تو می گفت این بت نه عجب باشد اگر من بپرستم بند همه غم های جهان بر دل من بود در بند تو افتادم و از جمله برستم سعدی شیرازی