سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۳۶۰: شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام روی تو دیدن به صبح روز نماید تمام مطرب یاران برفت ساقی مستان بخفت شاهد ما برقرار مجلس ما بردوام بلبل باغ سرای صبح نشان می دهد وز در ایوان بخاست بانگ خروسان بام ما به تو پرداختیم خانه و هرچ اندر اوست هر چه پسند شماست بر همه عالم حرام خواهیم آزاد کن خواه قویتر ببند مثل تو صیاد را کس نگریزد ز دام هر که در آتش نرفت بی خبر از سوز ماست سوخته داند که چیست پختن سودای خام اولم اندیشه بود تا نشود نام زشت فارغم اکنون ز سنگ چون بشکستند جام سعدی اگر نام و ننگ در سر او شد چه شد مرد ره عشق نیست که ش غم ننگ است و نام سعدی شیرازی