سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۳۴۸: چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل یار من و شمع جمع و شاه قبایل جلوه کنان می روی و باز می آیی سرو ندیدم بدین صفت متمایل هر صفتی را دلیل معرفتی هست روی تو بر قدرت خدای دلایل قصه لیلی مخوان و غصه مجنون عهد تو منسوخ کرد ذکر اوایل نام تو می رفت و عارفان بشنیدند هر دو به رقص آمدند سامع و قایل پرده چه باشد میان عاشق و معشوق سد سکندر نه مانع است و نه حایل گو همه شهرم نگه کنند و ببینند دست در آغوش یار کرده حمایل دور به آخر رسید و عمر به پایان شوق تو ساکن نگشت و مهر تو زایل گر تو برانی کسم شفیع نباشد ره به تو دانم دگر به هیچ وسایل با که نگفتم حکایت غم عشقت این همه گفتیم و حل نگشت مسائل سعدی از این پس نه عاقلست نه هشیار عشق بچربید بر فنون فضایل سعدی شیرازی