سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۳۴۷: جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال بدار یک نفس ای قائد این زمام جمال که دیده سیر نمی گردد از نظر به جمال دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل پیام ما که رساند مگر نسیم شمال به تیغ هندی دشمن قتال می نکند چنان که دوست به شمشیر غمزه قتال جماعتی که نظر را حرام می گویند نظر حرام بکردند و خون خلق حلال غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود عجب فتادن مرد است در کمند غزال تو بر کنار فراتی ندانی این معنی به راه بادیه دانند قدر آب زلال اگر مراد نصیحت کنان ما این است که ترک دوست بگویم تصوریست محال به خاک پای تو داند که تا سرم نرود ز سر به در نرود همچنان امید وصال حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری به آب دیده خونین نبشته صورت حال سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال به ناله کار میسر نمی شود سعدی ولیک ناله بیچارگان خوش است بنال سعدی شیرازی