سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۳۴۱: گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش نگردم از تو و گر خود فدا کنم سر خویش تو دانی ار بنوازی و گر بیندازی چنان که در دلت آید به رای انور خویش نظر به جانب ما گر چه منت است و ثواب غلام خویش همی پروری و چاکر خویش اگر برابر خویشم به حکم نگذاری خیال روی تو نگذارم از برابر خویش مرا نصیحت بیگانه منفعت نکند که راضیم که قفا بینم از ستمگر خویش حدیث صبر من از روی تو همان مثل است که صبر طفل به شیر از کنار مادر خویش رواست گر همه خلق از نظر بیندازی که هیچ خلق نبینی به حسن و منظر خویش به عشق روی تو گفتم که جان برافشانم دگر به شرم درافتادم از محقر خویش تو سر به صحبت سعدی درآوری هیهات زهی خیال که من کرده ام مصور خویش چه بر سر آید از این شوق غالبم دانی همانچه مورچه را بر سر آمد از پر خویش سعدی شیرازی