فغانی شیرازی
قصیده ها
شمارهٔ ۵ - تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست گوهر بحر سخن مدحت شاه نجفست والی ملک عرب سرور اشراف قریش آنکه تشریف قدومش دو جهان را شرفست شمع جمعست چو در گوشه ی محراب دعاست آفتابیست فروزنده چو در پیش صفست نغمه ی مهر علی از دل پر درد شنو کاین نه صوتیست که در زمزمه ی چنگ و دفست کن فکان امر و قضا حکم و یدالله خطاب آسمان رفعت و دریا دل و خورشید کفست سامع مدح علی باش نه افسانه ی غیر صدف گوهر شهوار نه جای خزفست نقد عمری که نه در طاعت او صرف شود گر بود زندگی خضر سراسر تلفست هر که گردن کشد از بندگی آل علی فی المثل گر پسر نوح بود ناخلفست ای سرافراز که از گرمی روز عرصات خلق را سایه ی الطاف عمیمت کنفست حاصل بحر ازل گوهر یکدانه ی اوست صورت انجم و اشکال فلک جوش و کفست قرص خاور صدف گوهر اسرار علیست روشن آن گوهر شهوار که اینش صدفست علم او نور شناسایی خورشید بقاست سر او آینه ی لو کشف و من عرفست نشود منبسط از بوی علی گلشن او حیوانی که دلش بسته ی آب و علفست گر خسی را بریاست بگزینند خسان نتوان در ره او رفت که قول سلفست فارغ از موت و حیاتم بتمنای علی نی ز موتم حذر و نی ز حیاتم شفعست شمع ایوان تو ایمن زدم باد صباست ماه اقبال تو ایمن ز کسوف و کلفست ذکر تسبیح تو مقبل بود وقت رکوع از کمان تیر دعای تو روان بر هدفست بر تو از احمد مختار صلوتست و سلام بر تو از مبدأ فیاض درود و تحفست قصر اقبال تو جاییست که از رفعت و قدر لمعه ی شمس و قمر پرتو نور غرفست سوز گفتار فغانی دل کوه آبله ساخت این هنوز از جگر سوخته اش تاب و تفست تا ز نور نظر سعد برین طاق بلند اختر بخت تو پیوسته ببرج شرفست سیه از سنگ بلا باد بگرداب اجل روی ادبار یزیدی که چو پشت کشفست فغانی شیرازی