سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۳۰۵: از همه باشد به حقیقت گزیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از همه باشد به حقیقت گزیر وز تو نباشد که نداری نظیر مشرب شیرین نبود بی زحام دعوت منعم نبود بی فقیر آن عرق است از بدنت یا گلاب آن نفس است از دهنت یا عبیر بذل تو کردم تن و هوش و روان وقف تو کردم دل و چشم و ضمیر دل چه بود جان که بدو زنده ام گو بده ای دوست که گویم بگیر راحت جان باشد از آن قبضه تیغ مرهم دل باشد از آن جعبه تیر درد نهانی به که گویم که نیست باخبر از درد من الا خبیر عیب کنندم که چه دیدی در او کور نداند که چه بیند بصیر چون نرود در پی صاحب کمند آهوی بیچاره به گردن اسیر هر که دل شیفته دارد چو من بس که بگوید سخن دلپذیر ناله سعدی به چه دانی خوش است بوی خوش آید چو بسوزد عبیر سعدی شیرازی