سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۲۹۴: آمد گه آن که بوی گلزار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آمد گه آن که بوی گلزار منسوخ کند گلاب عطار خواب از سر خفتگان به دربرد بیداری بلبلان اسحار ما کلبه زهد برگرفتیم سجاده که می برد به خمار یک رنگ شویم تا نباشد این خرقه سترپوش زنار برخیز که چشم های مستت خفتست و هزار فتنه بیدار وقتی صنمی دلی ربودی تو خلق ربوده ای به یک بار یا خاطر خویشتن به ما ده یا خاطر ما ز دست بگذار نه راه شدن نه روی بودن معشوقه ملول و ما گرفتار هم زخم تو به چو می خورم زخم هم بار تو به چو می کشم بار من پیش نهاده ام که در خون برگردم و برنگردم از یار گر دنیی و آخرت بیاری کاین هر دو بگیر و دوست بگذار ما یوسف خود نمی فروشیم تو سیم سیاه خود نگه دار سعدی شیرازی