سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۲۸۶: اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید جان رفته ست که با قالب مشتاق آید همه شب های جهان روز کند طلعت او گر چو صبحیش نظر بر همه آفاق آید هر غمی را فرجی هست ولیکن ترسم پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید بندگی هیچ نکردیم و طمع می داریم که خداوندی از آن سیرت و اخلاق آید گر همه صورت خوبان جهان جمع کنند روی زیبای تو دیباچه اوراق آید دیگری گر همه احسان کند از من بخل است وز تو مطبوع بود گر همه احراق آید سرو از آن پای گرفته ست به یک جای مقیم که اگر با تو رود شرمش از آن ساق آید بی تو گر باد صبا می زندم بر دل ریش همچنان است که آتش که به حراق آید گر فراقت نکشد جان به وصالت بدهم تو گرو بردی اگر جفت و اگر طاق آید سعدیا هر که ندارد سر جان افشانی مرد آن نیست که در حلقه عشاق آید سعدی شیرازی