سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۲۸۵: کاروانی شکر از مصر به شیراز آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کاروانی شکر از مصر به شیراز آید اگر آن یار سفرکرده ما بازآید گو تو بازآی که گر خون منت در خورد است پیشت آیم چو کبوتر که به پرواز آید نام و ننگ و دل و دین گو برود این مقدار چیست تا در نظر عاشق جانباز آید من خود این سنگ به جان می طلبیدم همه عمر کاین قفس بشکند و مرغ به پرواز آید اگر این داغ جگرسوز که بر جان من است بر دل کوه نهی سنگ به آواز آید من همان روز که روی تو بدیدم گفتم هیچ شک نیست که از روی چنین ناز آید هر چه در صورت عقل آید و در وهم و قیاس آن که محبوب من است از همه ممتاز آید گر تو بازآیی و بر ناظر سعدی بروی هیچ غم نیست که منظور به اعزاز آید سعدی شیرازی