سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۲۷۶: به حسن دلبر من هیچ در نمیباید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به حسن دلبر من هیچ در نمی باید جز این دقیقه که با دوستان نمی پاید حلاوتیست لب لعل آبدارش را که در حدیث نیاید چو در حدیث آید ز چشم غمزده خون می رود به حسرت آن که او به گوشه چشم التفات فرماید بیا که دم به دمت یاد می رود هر چند که یاد آب به جز تشنگی نیفزاید امیدوار تو جمعی که روی بنمایی اگر چه فتنه نشاید که روی بنماید نخست خونم اگر می روی به قتل بریز که گر نریزی از دیده ام بپالاید به انتظار تو آبی که می رود از چشم به آب چشم نماند که چشمه می زاید کنند هر کسی از حضرتت تمنایی خلاف همت من کز توام تو می باید شکر به دست ترش روی خادمم مفرست و گر به دست خودم زهر می دهی شاید تو همچو کعبه عزیز اوفتاده ای در اصل که هر که وصل تو خواهد جهان بپیماید من آن قیاس نکردم که زور بازوی عشق عنان عقل ز دست حکیم برباید نگفتمت که به ترکان نظر مکن سعدی چو ترک ترک نگفتی تحملت باید در سرای در این شهر اگر کسی خواهد که روی خوب نبیند به گل برانداید سعدی شیرازی