سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۲۰۷: تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمیباشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی باشد چو شمست خاطر رفتن به جز تنها نمی باشد دو چشم از ناز در پیشت فراغ از حال درویشت مگر کز خوبی خویشت نگه در ما نمی باشد ملک یا چشمه نوری پری یا لعبت حوری که بر گلبن گل سوری چنین زیبا نمی باشد پری رویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمی باشد چو نتوان ساخت بی رویت بباید ساخت با خویت که ما را از سر کویت سر دروا نمی باشد مرو هر سوی و هر جاگه که مسکینان نیند آگه نمی بیند کست ناگه که او شیدا نمی باشد جهانی در پیت مفتون به جای آب گریان خون عجب می دارم از هامون که چون دریا نمی باشد همه شب می پزم سودا به بوی وعده فردا شب سودای سعدی را مگر فردا نمی باشد چرا بر خاک این منزل نگریم تا بگیرد گل ولیکن با تو آهن دل دمم گیرا نمی باشد سعدی شیرازی