سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۱۷۷: هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد صد کاروان عالم اسرار بگذرد مست شراب و خواب و جوانی و شاهدی هر لحظه پیش مردم هشیار بگذرد هر گه که بگذرد بکشد دوستان خویش وین دوست منتظر که دگربار بگذرد گفتم به گوشه ای بنشینم چو عاقلان دیوانه ام کند چو پری وار بگذرد گفتم دری ز خلق ببندم به روی خویش دردیست در دلم که ز دیوار بگذرد بازار حسن جمله خوبان شکسته ای ره نیست کز تو هیچ خریدار بگذرد غایب مشو که عمر گران مایه ضایعست الا دمی که در نظر یار بگذرد آسایشست رنج کشیدن به بوی آنک روزی طبیب بر سر بیمار بگذرد ترسم که مست و عاشق و بی دل شود چو ما گر محتسب به خانه خمار بگذرد سعدی به خویشتن نتوان رفت سوی دوست کان جا طریق نیست که اغیار بگذرد سعدی شیرازی