سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۱۶۹: تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد تو را که هر چه مرادست می رود از پیش ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد تو پادشاهی گر چشم پاسبان همه شب به خواب درنرود پادشا چه غم دارد خطاست این که دل دوستان بیازاری ولیک قاتل عمد از خطا چه غم دارد امیر خوبان آخر گدای خیل توایم جواب ده که امیر از گدا چه غم دارد بکی العذول علی ماجری لاجفانی رفیق غافل از این ماجرا چه غم دارد هزار دشمن اگر در قفاست عارف را چو روی خوب تو دید از قفا چه غم دارد قضا به تلخی و شیرینی ای پسر رفتست تو گر ترش بنشینی قضا چه غم دارد بلای عشق عظیمست لاابالی را چو دل به مرگ نهاد از بلا چه غم دارد جفا و هر چه توانی بکن که سعدی را که ترک خویش گرفت از جفا چه غم دارد سعدی شیرازی