سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۱۶۴: دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد ای بوی آشنایی دانستم از کجایی پیغام وصل جانان پیوند روح دارد سودای عشق پختن عقلم نمی پسندد فرمان عقل بردن عشقم نمی گذارد باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را ور نه کدام قاصد پیغام ما گزارد هم عارفان عاشق دانند حال مسکین گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین بر دل خوشست نوشم بی او نمی گوارد پایی که برنیارد روزی به سنگ عشقی گوییم جان ندارد یا دل نمی سپارد مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق در روز تیرباران باید که سر نخارد بی حاصلست یارا اوقات زندگانی الا دمی که یاری با همدمی برآرد دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوت کز دست خوبرویان بیرون شدن نیارد سعدی شیرازی