سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۱۰۸: مرا خود با تو چیزی در میان هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا خود با تو چیزی در میان هست و گر نه روی زیبا در جهان هست وجودی دارم از مهرت گدازان وجودم رفت و مهرت همچنان هست مبر ظن کز سرم سودای عشقت رود تا بر زمینم استخوان هست اگر پیشم نشینی دل نشانی و گر غایب شوی در دل نشان هست به گفتن راست ناید شرح حسنت ولیکن گفت خواهم تا زبان هست ندانم قامتست آن یا قیامت که می گوید چنین سرو روان هست توان گفتن به مه مانی ولی ماه نپندارم چنین شیرین دهان هست بجز پیشت نخواهم سر نهادن اگر بالین نباشد آستان هست برو سعدی که کوی وصل جانان نه بازاریست کان جا قدر جان هست سعدی شیرازی