سلطان ولد
مثنوی ولدی
در بیان آنکه شمس الدین و شیخ صلاح الدین و چلبی حسام الدین قدس اللّه سرهم که خلفای حضرت مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز بودند در ولایت و بزرگی و علوم مشهور نبودند از تقریر ولد همچون مولانا شهرت گرفتند و مشهور شدند اگرچه ولایت و بزرگی ایشان عظیم پنهان بود چون آفتاب ظاهر گشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرچه بدوالدش قوی مشهور همه او را ز جان مرید بدند اولیا را که والدش بگزید بعد والد شد ازولد پیدا شرحشان کرد از دل و از جان یکدمی کرد شرح طاعتشان یکدمی شرح قال جانیشان هر یکی را کرامتش چون بود هر یکی را چه شکل صحبت بود هر یکی را چگونه بود ارشاد حاصل احوال جمله را یک یک همه از نومرید و بنده شدند همه را گشت بیگمان معلوم شده است از ولد کنون پیدا که ندارند در جمال نظیر قربشان بود از اولیا پنهان جملۀ اولیا حبیب بدند همه مظهر بدند یزدان را همشان دستگیر خلق بدند شده اند این زمان چو حق پنهان نبد او همچو شمس دین مستور در زمان ولد مزید شدند نی ز تقلید بل ز غایت دید که چسان داشتند کارو کیا بر ملا تا شنید پیر و جوان یکدمی عزلت و قناعتشان یکدم از حالت نهانیشان در نماز استقامتش چون بود هر یکی را ز حق چه رتبت بود هر یکی را چه نوع بخشش وداد بنمود و رهید خلق از شک همه بودند مرده زنده شدند که نبود این سر آن زمان مفهوم حال ایشان بنزد پیرو فتی پیش ایشان کبیر گشته صغیر زانکه نامد چو هر سه در دو جهان خاصگی حق و قریب بدند همه جان داده خلق بیجان را همه بی جسم روح محض بدند کس از ایشان نداده هیچ نشان سلطان ولد