سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۹۱: سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سفر دراز نباشد به پای طالب دوست که زنده ابدست آدمی که کشته اوست شراب خورده معنی چو در سماع آید چه جای جامه که بر خویشتن بدرد پوست هر آن که با رخ منظور ما نظر دارد به ترک خویش بگوید که خصم عربده جوست حقیر تا نشماری تو آب چشم فقیر که قطره قطره باران چو با هم آمد جوست نمی رود که کمندش همی برد مشتاق چه جای پند نصیحت کنان بیهده گوست چو در میانه خاک اوفتاده ای بینی از آن بپرس که چوگان از او مپرس که گوست چرا و چون نرسد بندگان مخلص را رواست گر همه بد می کنی بکن که نکوست کدام سرو سهی راست با وجود تو قدر کدام غالیه را پیش خاک پای تو بوست بسی بگفت خداوند عقل و نشنیدم که دل به غمزه خوبان مده که سنگ و سبوست هزار دشمن اگر بر سرند سعدی را به دوستی که نگوید به جز حکایت دوست به آب دیده خونین نبشته قصه عشق نظر به صفحه اول مکن که تو بر توست سعدی شیرازی