سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۸۴: ز من مپرس که در دست او دلت چونست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز من مپرس که در دست او دلت چونست ازو بپرس که انگشت هاش در خونست وگر حدیث کنم تندرست را چه خبر که اندرون جراحت رسیدگان چونست به حسن طلعت لیلی نگاه می نکند فتاده در پی بیچاره ای که مجنونست خیال روی کسی در سرست هر کس را مرا خیال کسی کز خیال بیرونست خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی که بامداد به روی تو فال میمونست چنین شمایل موزون و قد خوش که تو راست به ترک عشق تو گفتن نه طبع موزونست اگر کسی به ملامت ز عشق برگردد مرا به هر چه تو گویی ارادت افزونست نه پادشاه منادی زده ست می مخورید بیا که چشم و دهان تو مست و میگونست کنار سعدی از آن روز کز تو دور افتاد از آب دیده تو گویی کنار جیحونست سعدی شیرازی