سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۸۱: چه رویست آن که پیش کاروانست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه روی است آن که پیش کاروان است مگر شمعی به دست ساروان است سلیمان است گویی در عماری که بر باد صبا تختش روان است جمال ماه پیکر بر بلندی بدان ماند که ماه آسمان است بهشتی صورتی در جوف محمل چو برجی کآفتابش در میان است خداوندان عقل این طرفه بینند که خورشیدی به زیر سایبان است چو نیلوفر در آب و مهر در میغ پری رخ در نقاب پرنیان است ز روی کار من برقع برانداخت به یک بار آن که در برقع نهان است شتر پیشی گرفت از من به رفتار که بر من بیش از او بار گران است زهی اندک وفای سست پیمان که آن سنگین دل نامهربان است تو را گر دوستی با ما همین بود وفای ما و عهد ما همان است بدار ای ساربان آخر زمانی که عهد وصل را آخرزمان است وفا کردیم و با ما غدر کردند برو سعدی که این پاداش آن است ندانستی که در پایان پیری نه وقت پنجه کردن با جوان است سعدی شیرازی