امیرشاهی سبزواری
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۸: ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده صد گونه بلا از سر زلف تو کشیده تا اشک، غبار از ره او باز نشاند بسیار دویده است و بگردش نرسیده دیوانه شده عقل در آن دم که بشوخی لعل تو فسون خوانده و خط تو دمیده با اینهمه شیرینی و لطف است نی قند پیشت ز تحیر سر انگشت گزیده با سیل دو چشمم چه بود قصه طوفان؟ از دیده بسی فرق بود تا به شنیده زانگونه که قندیل فروزند به محراب دل سوخت در آن طاق دو ابروی خمیده شاهی، هوست بود حدیثی ز دهانش افسوس که رفتی ز جهان هیچ ندیده امیرشاهی سبزواری