امیرشاهی سبزواری
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۱: خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر شکن دیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر شکن دیدم بهار عارضش را سبزه بر گرد سمن دیدم بر این جان بلاکش، کس نکردست آنچه من کردم از این چشم سیه رو، کس مبیناد آنچه من دیدم غبار کوی او را میشنیدم کحل بینایی بحمدالله نمردم تا بچشم خویشتن دیدم نیامد خوشگوارم شربت عیشی در این مجلس که چون گل عاقبت بگریستم چندانکه خندیدم مگو: شاهی غم دل با دهان او چرا گفتی نیاز خویش کردم عرضه، چون جای سخن دیدم امیرشاهی سبزواری