سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۶۳: از هر چه میرود سخن دوست خوشترست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از هر چه می رود سخن دوست خوشتر است پیغام آشنا نفس روح پرور است هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای من در میان جمع و دلم جای دیگر است شاهد که در میان نبود شمع گو بمیر چون هست اگر چراغ نباشد منور است ابنای روزگار به صحرا روند و باغ صحرا و باغ زنده دلان کوی دلبر است جان می روم که در قدم اندازمش ز شوق درمانده ام هنوز که نزلی محقر است کاش آن به خشم رفتهٔ ما آشتی کنان بازآمدی که دیدهٔ مشتاق بر در است جانا دلم چو عود بر آتش بسوختی وین دم که می زنم ز غمت دود مجمر است شب های بی توام شب گور است در خیال ور بی تو بامداد کنم روز محشر است گیسوت عنبرینهٔ گردن تمام بود معشوق خوبروی چه محتاج زیور است سعدی خیال بیهده بستی امید وصل هجرت بکشت و وصل هنوزت مصور است زنهار از این امید درازت که در دل است هیهات از این خیال محالت که در سر است سعدی شیرازی