امیرشاهی سبزواری
غزل ها
شمارهٔ ۳۴: کدام دل که ز عشقت اسیر محنت نیست؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کدام دل که ز عشقت اسیر محنت نیست؟ کدام سینه که از داغ تو جراحت نیست؟ طبیب چاره دل گو مساز و رنج مبر که ناتوان مرا آرزوی صحت نیست به قول ما می روشن نمی کشد زاهد درون تیره دلان قابل نصیحت نیست اگر لطایف غیبت هواست، ای صوفی بنوش باده، که حاجب به رقص و حالت نیست چو من به کوشش واعظ کسی نخواهم شد بگو تردد ضایع مکن که منت نیست بمجلسی که سخن زان لب و دهان گذرد حدیث غنچه مگویم، که هیچ نسبت نیست خیال روی تو تا نقش بسته ام در دل دگر هوای بتانم بهیچ صورت نیست دلا مدار ز ابنای دهر چشم وفا که در جبلت این همرهان مروت نیست به ناله دردسر خلق میدهد شاهی ز کوی خویش برانش، که اهل صحبت نیست امیرشاهی سبزواری