سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۴۵: خوش میرود این پسر که برخاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش می رود این پسر که برخاست سرویست چنین که می رود راست ابروش کمان قتل عاشق گیسوش کمند عقل داناست بالای چنین اگر در اسلام گویند که هست زیر و بالاست ای آتش خرمن عزیزان بنشین که هزار فتنه برخاست بی جرم بکش که بنده مملوک بی شرع ببر که خانه یغماست دردت بکشم که درد داروست خارت بخورم که خار خرماست انگشت نمای خلق بودن زشت است ولیک با تو زیباست باید که سلامت تو باشد سهل است ملامتی که بر ماست جان در قدم تو ریخت سعدی وین منزلت از خدای می خواست خواهی که دگر حیات یابد یک بار بگو که کشتهٔ ماست سعدی شیرازی