سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۲۴: وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقتی دل سودایی می رفت به بستان ها بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان ها گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل با یاد تو افتادم از یاد برفت آن ها ای مهر تو در دل ها وی مهر تو بر لب ها وی شور تو در سرها وی سر تو در جان ها تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها تا خار غم عشقت آویخته در دامن کوته نظری باشد رفتن به گلستان ها آن را که چنین دردی از پای دراندازد باید که فروشوید دست از همه درمان ها گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید چون عشق حرم باشد سهل است بیابان ها هر تیر که در کیش است گر بر دل ریش آید ما نیز یکی باشیم از جمله قربان ها هر کاو نظری دارد با یار کمان ابرو باید که سپر باشد پیش همه پیکان ها گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش می گویم و بعد از من گویند به دوران ها سعدی شیرازی