سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۹: گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر ماه من برافکند از رخ نقاب را برقع فروهلد به جمال آفتاب را گویی دو چشم جادوی عابدفریب او بر چشم من به سحر ببستند خواب را اول نظر ز دست برفتم عنان عقل وان را که عقل رفت چه داند صواب را گفتم مگر به وصل رهایی بود ز عشق بی حاصل است خوردن مستسقی آب را دعوی درست نیست گر از دست نازنین چون شربت شکر نخوری زهر ناب را عشق آدمیت است گر این ذوق در تو نیست همشرکتی به خوردن و خفتن دواب را آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز تا پادشه خراج نخواهد خراب را قوم از شراب مست و ز منظور بی نصیب من مست از او چنان که نخواهم شراب را سعدی نگفتمت که مرو در کمند عشق تیر نظر بیفکند افراسیاب را سعدی شیرازی