سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۸: ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز اندازه بیرون تشنه ام ساقی بیار آن آب را اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را من نیز چشم از خواب خوش بر می نکردم پیش از این روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن گر وی به تیرم می زند استاده ام نشاب را مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می زدم اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را امروز حالی غرقه ام تا با کناری اوفتم آن گه حکایت گویمت درد دل غرقاب را گر بی وفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی کان کافر اعدا می کشد وین سنگدل احباب را فریاد می دارد رقیب از دست مشتاقان او آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را «سعدی! چو جورش می بری نزدیک او دیگر مرو» ای بی بصر! من می روم؟ او می کشد قلاب را سعدی شیرازی