حیدر شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲ - فی البدیهه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بت شکر سخن پسته دهان می گذرد مه خورشید رخ موی میان می گذرد خلق شیراز! بدانید و نظر باز کنید کآفت مرد و زن و پیر و جوان می گذرد تا من از سینه ی مجروح سپر ساخته ام از دلم ناوک مژگان فلان می گذرد به ظریفی و حریفی و لطیفی و خوشی یار من از همه خوبان جهان می گذرد تا تو با روز رخ و زلف چو شب می گذری خود شب و روز ندانم به چه سان می گذرد تو چه دانی که ز عشق رخ همچون روزت شب تاریک چه بر خسته دلان می گذرد تا بر آن آب حیات دهنت تشنه شدم عمر در عشق تو چون آب روان می گذرد هر که او پای نهد بر سر کوی تو شبی چون من سوخته دل از سر جان می گذرد حیدر عاشق و سودازده از بیم رقیب هر شبی بر سر کوی تو نهان می گذرد حیدر شیرازی